من نوکر دربار تو ام ضامن آهو

سرگشته و سربار تو ام ضامن آهو

آری همه شب معتکف دار شفایم

چون یکسره بیمار تو ام ضامن آهو

در بست بهایی تو من بست نشستم

در نوبت دیدار تو ام ضامن آهو

باید بشوم دست به دامان جوادت

چون عبد خطاکار تو ام ضامن آهو

قسمت نشدم ساکن مشهد شدن اما

دیوار به دیوار تو ام ضامن آهو